جدول جو
جدول جو

معنی خوراک پز - جستجوی لغت در جدول جو

خوراک پز(خوَرْ / خُرْ)
پزندۀ خوراک. آشپز. طباخ، طباخی که طعامهای خارجیان پزد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خوَ / خُ پَ)
غذاپزی. آشپزی. طباخی. (یادداشت بخط مؤلف).
- چراغ خوراک پزی، چراغهایی که برای پختن غذا بکار می رود
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ کَ دَ / دِ)
مطبخی. طباخ. آشپز. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). خوردی پز. خوراک پز
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
آشپز. طباخ. (ناظم الاطباء) ، دیزی پز. خوردی فروش. (یادداشت مؤلف). خورده پز. خوراک پز
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ غِ خوَ / خُ پَ)
چراغی مخصوص پختن غذا و خوراک که اقسام و اشکال مختلف دارد و دارای فتیله و جای نفت است، فتیلۀ آن راروشن و از شعله و حرارتش برای پختن غذا استفاده کنند. اقسام مختلف اجاقهای نفتی که برای خوراک پختن بکار روند. در تداول عامه، اجاقهای نفتی و فتیله ای و گازی را گویند که انواع مختلف: پایه دار و بدون پایه، ویک شعله و چند شعله دارد. اجاق مبلی، اجاق فرنگی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوردی پز
تصویر خوردی پز
طباخی آشپز خوردی پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورده پز
تصویر خورده پز
طباخی آشپز خوردی پز
فرهنگ لغت هوشیار